استاد جواد مروي / 4 آذر 1398


طائفهِ سوّم از آياتي که اخباريّين براي وجوب احتياط در شبهات تحريميّه به آن استناد کرده اند آيهِ تهلکه است.


قرآن کريم / سورهِ بقره / آيه 195


و أنفقوا في سبيل الله و لا تلقوا بأيديکم إلي التّهلکة و أحسنوا إنّ الله يحبّ المحسنين.


ترجمه / ناصر مکارم شيرازي


در راه خدا، انفاق کنيد! و (با ترک انفاق)، خود را به دست خود، به هلاکت نيفکنيد! و نيکي کنيد! که خداوند، نيکوکاران را دوست مي دارد.


متمسّکين به اين طائفه در مقام توضيح استدلال خود مي گويند اين آيه از اين که انسان خودش را به هلاکت القاء کند نهي کرده است و نهي نيز ظهور در تحريم دارد. لذا هر فعلي که مصداق هلاکت و يا به تعبير برخي اخباريِّيون در مظنّهِ هلاکت باشد متعلّق نهي است. شبهات تحريميّه مظنّهِ هلاکت هستند. بنا بر اين انسان حقّ ارتکاب آن ها را ندارد.


مباحث الأصول


اين کتاب، حاصل تقرير يک دورهِ درس خارج اصول شهيد سيّد محمّد باقر صدر مي باشد که به قلم يکي از برجسته ترين شاگردان ايشان، آية الله سيّد کاظم حائري، به زبان عربي، به نگارش درآمده است. مؤلّف، در اين کتاب، علاوه بر شرح و توضيح ديدگاه هاي اصولي استاد، نظرات خود را نيز ارائه کرده است. کتاب از ارزش و اعتبار خاصّي در حوزه هاي علميّ برخوردار است و از منابع مهم و معتبر درس هاي خارج اصول به شما مي آيد و طلّاب و فضلاي حوزه هاي علميّه، براي آگاهي از شيوه هاي درسي شهيد سيّدمحمّد باقر صدر، به اين کتاب مراجعه مي کنند. کتاب، در سال 1383 ق، هنگامي که شهيد سيّد محمّد باقر صدر، يک دورهِ خارج اصول را در حوزهِ علميّهِ نجف اشرف تدريس مي نمودند، به رشتهِ تحرير در آمده است.


مرحوم شهيد صدر بنا بر بيان کتاب مباحث الاصول در بخش برائت و در صفحهِ 388 در مقام پاسخگويي از اين استدلال مي فرمايند در تفسير اين آيهِ کريمه دو احتمال وجود دارد. أيديکم کنايه از أنفسکم است. دو احتمال اين است که در عبارت "خودتان را در هلاکت نيفکنيد" ممکن است مقصود عامّ استغراقي باشد و نيز ممکن است مقصود عامّ مجموعي باشد. اگر عامّ استغراقي باشد کلّ فردٍ فردٍ مخاطب است و هر انساني حرام است خودش را به هلاکت بيندازد. اگر عامّ مجموعي باشد خطاب به مجموع و جامعه است و کاري که سبب هلاکت و نابودي جامعه مي شود ممنوع است. آيهِ کريمه حتّي اگر با ملاحظهِ ظهور عام مصداق استغراق باشد ولي ما قرينه داريم که خطاب در اين آيه به نحو عامّ مجموعي است. قرينه آيات سابقه است که همه در مورد قتال و جهاد است. از آن جايي که اوامر سابقه مربوط به جهاد است کانّ قرينهِ سياق اقتضا مي کند که مفاد آيهِ کريمه اين است که وظيفهِ شما قتال و جهاد است و جهاد را ترک نکنيد که ترک آن سبب هلاکت جامعه است. يا به تعبيري ديگر جهاد کنيد ولي در جهاد موازنه کنيد تا جهادتان بي ثمر نباشد که در اين صورت خود جهاد موجب هلاکت جامعه مي شود. بنا بر اين عامّ مجموعي يا نهي از ترک جهاد است يا به اين بيان است که جهادي را که به خاطر عدم موازنه منطقي موجب هلاکت باشد ترک کنيد. در اين صورت عامّ مجموعي ربطي به تکاليف فردي و شبهات تحريمي ندارد. اما اگر عامّ استغراقي باشد معناي آيه اين چنين مي شود که هر فردي نبايد خود را به هلاکت بياندازد. در اين صورت نيز آيه شامل شبهات تحريميّه نمي شود. زيرا شبهات تحريميّه از دو حال خارج نيست. يا چنانچه اصوليّيون مي گويند ما قاعدهِ عقلي و شرعي داريم بر مؤمّن از عذاب و برائت جاري مي شود. و يا غير از اين آيه نظر اخباري است که مؤمّن نداريم و بايد احتياط کنيم و در هر دو صورت شامل شبهات تحريميّه نيست. اگر مؤمن داريم هلاکتي نيست و تخصّصاً خارج است و اگر ادلّهِ احتياط مي گويد مؤمن نداريم و بايد احتياط کنيم در اين صورت وجوب احتياط در مرتبهِ سابقه ثابت شد و ديگر نيازي به دلالت اين آيه نيست. لذا آيهِ کريمه چه عامّ مجموعي باشد و چه استغراقي باشد ارتباطي به شبهات تحريميّه ندارد.


بر کلام شهيد صدر اشکالاتي وارد است. اوّلاً اين عامّ مجموعي که شهيد با قرينهِ سياق تفسير کرده اند از ايشان عجيب است. زيرا اگر قرينهِ سياق است چرا از أنفقوا في سبيل الله غفلت شده است. چنانچه بعضي مي گويند اقتضاي قرينهِ سياق اين است که در راه خدا انفاق کنيد ولي نه به نحوي که همهِ مالتان را در راه خداوند بدهيد و به هلاکت بيفتيد. ثانياً قرينهِ سياق قتال دانسته شده است در حالي که در قتال نيز عامّ استغراقي معنا دارد.


پاسخ تفصيلي از اين استدلال اخباريّين اين است که القرآن تجري مجري الشّمس و القمر. قرينهِ سياق مشخّص نيست که ظهورساز باشد. مورد اختصاصي به جهاد ندارد و مطلق است و از اين جهت که اطلاق دارد در اين نهي سه احتمال مفروض است.


اوّل اين که نهي مولوي حقيقي نفسي باشد. مثل لا يغتب بعضکم بعضاً. چنانچه غيبت و شرب خمر از محرّمات نفسي حقيقي هستند القاء به تهلکه نيز شرعاً حرام است. اگر نهي نفسي حقيقي باشد چنانچه اخباريّين مي گويند اثبات خکم فرع بر ثبوت موضوع است. يعني ابتدا بايد ثابت شود عملي مصداق هلاکت است آن گاه نهي حقيقي مي گويد بايد از آن پرهيز کرد. شبههِ بدويّهِ تحريميّه بايد به دليلي ديگر احراز شود که فيه هلاک که نهي لا تلقوا شامل آن شود. لذا حتّي موقعي که شک وجود دارد در اين که ارتکاب عملي موجب هلاکت است يا نه باز هم حکم نهي به آن تعلّق نمي گيرد. ثانياً اين نهي را اصلاً نمي توان نهي نفسي حقيقي دانست. زيرا اثري دارد که اخباري نيز به آن ملتزم نيست. و آن اثر اين است که اين نهي اگر مولوي حقيقي باشد لازم مي آيد در مصاديق حرام که کسي مرتکب مي شود دو عقاب وجود داشته باشد. مثلاً در شرب خمر يک دليلي مي گويد لا تشربوا الخمر که دليل حقيقي مولوي است و يک عقاب دارد و همين شرب مصداق القاء در هلاکت است که مصداق نهي تحريمي حقيقي است و اين نيز عقابي ديگر دارد و لذا اين عمل داراي دو عقاب است که اين قطعاً نادرست است.


احتمال دوّم اين است که اين نهي مولوي طريقي باشد. ادلّهِ زيادي داريم که از عمل به قياس نهي مي کنند. بيان اين روايات اين است که قياس باعث عدم وصول به احکام واقعي است و احکام الله با ظنون تخميني قابل احراز نيستند. لذا در روايات آمده است که السّنة إذا قيست محق الدّين. علماء مي گويند نهي در اين مورد مولوي طريقي است. يعني گفته مي شود قياس نکنيد ولي نه از اين جهت که خود اين قياس حرام حقيقي است و خود اين کار مفسده دارد. از اين جهت نهي شده است که اين عمل طريقي است به ناحيه اي ديگر که آن نابودي احکام است و آن منهي و داراي مفسده است. احتمال دوّم اين است که نهي در لاتلقوا مولوي طريقي باشد که اين احتمال نيز باطل است.


 

درس خارج اصول 11

درس خارج فقه 9

درس خارج اصول 10

درس خارج فقه 8

درس خارج فقه 7

درس خارج اصول 9

پاي درس ولايت 2

مي ,نهي ,هلاکت ,عامّ ,حقيقي ,نيز ,است که ,است و ,در اين ,اين است ,از اين ,شامل شبهات تحريميّه

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

روانشناسی لورا برک کم شنوایی و استفاده از سمعک poparya fanoosfrectis اندیشه اسلامی صبح شوشتر بهترین سایت بازاریابی وفروش دلشــرم مجله اینترنتی پرستو